معنی گل نواحی گرمسیری

حل جدول

گل نواحی گرمسیری

بگونیا


گل گرمسیری

اکالیف


گل های گرمسیری

سریالی از محمدمهدی عسگرپور

لغت نامه دهخدا

گرمسیری

گرمسیری. [گ َ] (ص نسبی) منسوب به گرمسیر:
اگر چه جای باشد گرمسیری
نشاید کرد باسرما دلیری.
نظامی.
گرمسیری ز خشکساری بوم
کرده باد شمال را بسموم.
نظامی.


نواحی

نواحی. [ن َ] (ع اِ) ناحیت ها. مناطق. ج ِ ناحیه. رجوع به ناحیه و ناحیت شود: و هر ناحیتی از این نواحی مقسوم است به اعمال و اندر هر عملی شهرهاست بسیار. (حدود الالعالم).
چگونه گیرد پنجاه قلعه ٔ معروف
یکی سفر که کند در نواحی لوهر.
عنصری.
صواب آن می نماید که بنه پیش کنیم و سوی دهستان رویم و گرگان و آن نواحی بگیریم که تاجیکان سبک مایه بی آلتند. (تاریخ بیهقی ص 632). ارسلان خان که ولی عهد بود خان ترکستان گشت و ولایت طراز و اسپیجاب و آن نواحی جمله بغراخان برادرش را داد. (تاریخ بیهقی ص 536). شغل وزارت ری و جبال آن نواحی مهمترِ شغل هاست. (تاریخ بیهقی ص 395). و به اتفاق به شیراز رفتند و دیگر اعمال و... با مردم آن نواحی شرط کردند کی هر کس آنجا مقام سازد جزیه و خراج می دهد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 115).
مسافران نواحی ّ هفت گردونند
مؤثران مزاج چهارارکانند.
مسعودسعد.
چه عمارت نواحی و مزید ارتفاعات به عدل متعلق است. (کلیله و دمنه). و شعاع سپهر اسلام در سایه ٔ چترآل ناصرالدین بر آن نواحی گسترده شد. (کلیله و دمنه). و صبح ملت حق بر آن نواحی طلوع کرد. (کلیله و دمنه).
- نواحی شناس:
نواحی شناسان راه آزمای
هراسنده گشتند از آن ژرف جای.
سعدی.
|| حوالی و اطراف شهر. (ناظم الاطباء). دهات و حومه ٔ شهر: پس از بازگشتن با نیشابور منی نان سیزده درم شده بود و بیشتر از مردم نواحی شهر بمرد. (تاریخ بیهقی ص 622). بیشتر نواحی اهواز روی به خرابی نهاد. (ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 287).
- نواحی نشین، ساکن حومه ٔ شهر:
نواحی نشینان آن کوهسار
تظلم نمودند از شهریار.
نظامی.
|| کنارهای ملک. (غیاث اللغات). حدود یک خطه. (فرهنگ فارسی معین). کناره ها. اطراف. (ناظم الاطباء). ثغور. مرزها. حدود: و بی تردیدی بباید دانست که اگر کسی امام اعظم را خلافی اندیشد... خلل آن به اطراف و نواحی مملکت او بازگردد. (کلیله و دمنه).
نواحی ّ ملک از کف بدسگال
به لشکر نگه دار و لشکر به مال.
سعدی.
|| کناره های دریا. || اراضی متصل به هم. (ناظم الاطباء).


گل گل

گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان دودانگه از دهات هزارجریب مازندران. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 164).

فرهنگ فارسی هوشیار

گرمسیری

(صفت) منسوب به گرمسیر: اگر چه جای باشد گرمسیری نشاید کرد با سرما دلیری. (نظامی)


نواحی

مناطق، جمع ناحیه

فرهنگ معین

نواحی

جمع ناحیه.، کناره ها، کرانه ها، اطراف شهر و ده، حدود یک خط، حوزه،

فرهنگ عمید

نواحی

ناحیه

مترادف و متضاد زبان فارسی

نواحی

اطراف، اکناف، حدود، حوزه، خطه، کرانه‌ها

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

گرمسیری

Tropisch, Tropisch, Wendekreis (m)


نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا

Tropisch, Tropisch, Wendekreis (m)

معادل ابجد

گل نواحی گرمسیری

665

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری